مرد کوچک
سلام
اسم من محمد طاهر هست ، من ساعت 2/35 دقیقه روز 28 خرداد 1392 در بیمارستان عرفان به دنیا اومدم . اول تولدم خیلی مامان و بابا رو اذیت کردم چون یه مرسضی کوچولو داشتم که باعث شد دو هفته اول زندگیمو از مامان و بابام دور باشم و توی دستگاه پیش پرستارهای مهربون باشم . من ازروی هشتم تولدم تونستم شیر خوشمزه مامانم رو بخورم( هشت روز خوراکی به این خوشمزگی رو از دست دادم ) ولی توی این یک سال و اندی جبران کردم و غصه هم نمی خورم . راستی من روز سیزدهم به خونمون رفتم و بابا برام یه گوسفند کشت . اون روز خیلی ها خونمون بودن ( مامان نرگس ، بابا علی ، عزیز منظر، عمه مهدیه ، خاله فهیمه ، خاله افسانه ، خاله نازنین ، خاله نسرین ، دایی محمد رضا ، مهدی ، عمو امیر ، عمه دولت ، مامان و بابام ) همه از دیدن من خوشحال بودن و اون روز کلی کیف کردن و بهشون خوش گذشت . ولی من فقط دوست داشتم بغل مامانم باشم آخه خیلی دلم براش تنگ شده بود. بابام هم مثل پروانه دور من می چرخید حواش به این بود که کسی یواشکی منو بوس نکنه و اسفند برام دود نکنن و .... (اینها توصیه های دکترم بود) خلاصه من به دنیا اومدم و با تاخیر به خونمون در آغوش گرم مامان و بابام رفتم . این بود شرح حال اولیه من برای آشنایی